سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام (دوشنبه 86/5/8 ساعت 12:44 عصر)
پاک تر از باران
امشب آسمان بارانیست و باران زیباست
باران را دوست دارم و تصور میکنم باران نیز مرا دوست می دارد.
باران! این دوست داشتن را دوست می دارم زیرا که پیوندیست بین من و تو پیوندی به وسعت آبی
آسمان و سپیدی ابرها. این را می نویسم تا به تو بپیوندم چونن پیوند تو نا گسستنی ترین پیوندها
-ست.
باران! تو ای فراتر از همه ی وجود و ای پاک ترین مقدسات آسمانی امشب بر من ببار می خواهم
امشب از تمام شبهای عمرم پاک تر بشوم.... بر من ببار می خواهم امشب آخرین شب دلتنگیم
باشد.
بر من ببارکه شاید از پاکی و روشنایی تو گل وجودم دوباره جان گیرد.گلی که دست پشیمانیم
گلبرگهایش را پرپر کرده است. دلم امشب تاریک است شمع وجودش را سردی نفسهای مسافر
طرد شده خاموش کرده . امشب جرعه ای عشق می خواهم برای روشنای اش.
باران! ای بهترین بهانه برای اشکهای شبانه ی من ای طلوع دوباره عشق بر من ببار و مگذار غبار
غم همچنان بر تن خسته ام بماند
 
فقط با تو
                            بگذار با چشمان تو ببینم.........
                بگذار در نگاه تو ذوب شوم.............
بگذار در زیر باران شانه به شانه ات قدم زنم و تو برایم از آرزوهایت ترانه بسرائی.......
بگذار به قداست عشقمان کوچک شوم وقتی با تو به پرواز شاپرکهای کنار برکه میخندیم.......
بگدار شبها رو به ستاره ها خاطرات شیرینمان را شماره کنم......
بگذار همیشه در ذهنم مثل نگاه اول مهربان و پاک باشی.......
بگذار نگاه مان نه به هوس که به عشق .....آنهم عشقی آسمانی در هم گره بخورد......
  بگذار دلم برای تو باشد........
         بگذار دلت.......حالم را بپرسد.......
                     بگذار قلبم برای تو بتپد...........
بگذار آرزوهایم با تو باشد......برای تو......به خاطر تو...........
بگذار خیال کنم دوستم داری و از این خیال شبها با سپیدی روز با ستاره ها باشم........
         

 





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 1632 بازدید
  • درباره من

  • شخصی
    حسین اطهرزاده
    دسته گلی در دست به راه می افتم . با چشمانی اشک آلود و قلبی که هنوز می تپد در سینه به عشق بوسه بر دستان گرمتان . به عشق بوسه بر دستانی که بند بند انگشتانش عشقی دیرینه دارد ... بو سه بر دستانی که ... آهسته قدم بر می دارم تا چینی نازک تنهایی آنهایی که فراموش شده اند ترک برندارد ... آهسته آهسته می رسم به شما ... به شمایی که می دانم منتظر آمدنم بودید و چشم براهم تا باز هم به رسم دوست داشتن بیایم و حتی با شاخه ای گل دل شادتان کنم ...
  • اشتراک در خبرنامه
  •